عزیز دل مامان و بابا دو ساله شد
كاش ميتوانستم آسمان شهر را به افتخارت ستاره باران كنم ، كاش مي توانستم ماه را ميهمان امشبت كنم ، كاش مي توانستم بر سر راهت دريايي از گل نشانم و هوايت را پر از بوي عشق كنم ! كاش ميشد دستانت را بگيرم و با هم به سوي زيبايها پرواز كنيم . هر چه عشق است به پايت بريزم ، هر چه غم است از زندگيت پاك كنم و هر چه زشتي است از روزگارت محو کودکم آرام آرام قد می کشد و من در سایه امن صداقت ناب کودکانه اش بزرگ می شوم... او می رقصد و من آرام آرام نوای کودکانه اش را زمزمه می کنم... او می خندد و من از شوق ِ حضورش اشک می ریزم... او آرام در آغوشم آرام می گيرد و من تا صبح از آرامشش آرام می شوم... او پرواز می کند و من ...
نویسنده :
بابایی و مامانی
7:59