کارهای طاها در پایان سال 1393
- شیطنت و کنجکاوی به حدی رسیده که واسه یخچال و گاز مامان بزرگ قفل خریدن. کابینت ها چون خرجش خیلی می زد بالا با پارچه دسته هاش رو بستن.
- کتاب پرندگان رو خیلی دوست داره چون پُر عکس جوجو هست و یه عکس ماه که علاقه زیادی به ماه داره.
- کماکان برای لباس پوشیدن برنامه داریم چون کلاً دوست نداره لباس بپوشه
- تبلت رو چند روزه جمع کردیم و فیلم هاش رو با فلش رو تلویزیون بهش نشون میدیم و وقتی سراغ تبلت رو می گیره به قول خودش پو؟ می گیم رفته مسافرت.
- بهش می گیم چند سالته؟ می گه یک دو. از یک تا ده به جز سه و چهار و پنج بقیه رو خودش می گه.
- عاشق ماست هست و کباب خور حرفه ای
- تو رنگ ها به آبی می گه آبا
- نخ دندون که قشنگ می گه نخ و خودش هم تنهایی باید به دندوناش بزنه.
- هر جا یه آیه یا بسم الله ببینه سریع می گه الله یا آدا
- تو سجده نماز دهنش رو به نشونه خوندن تکون میده و بلند می شه و دستش رو تکون میده.
- سوئیچ ماشین رو می ذاره داخل جاش و دنده رو عوض می کنه و جفت چراغ راهنما رو می زنه. کلاً ماشین سواری رو دوست داره و بابایی تو کوچه بهش فرمون میده که اون برونه.
- مدل و رنگ ماشین بابا و دایی و بابابزرگش رو خوب می شناسه و اگه تو خیابون یه مدل مثلشون ببینه سریع نشون میده و می گه مال کیه.
- خیلی کارتون تله تابیز رو دوست داره مخصوصاً لالا رو.
- بابایی رو قشنگ ماساژ میده.
- اگه چیزی ازش بخوایم مثلا دمپایی یا لباس یا کنترل تلویزیون میره برامون میاره.
- تو حیوون ها صدای گوسفند، گربه، سگ، گنجشک، کلاغ، خروس و گاو رو بلده.
- هر وقت مامانی بخواد لباس شویی رو روشن کنه میره سبد لباس ها رو میاره.
- عاشق آخر هفته و جارو برقی