طاهایی

        اين عكساي تولد يكسالگي منه كه مامان بابام خيلي برام زحمت كشيدن. دوستتون دارم يه دنيا ...

        شيطوني نمي كنما دارم به ماماني كمك ميدم   ...

      براي اولين بار رفتم باغ ارم شيراز. چقدر اينجا گل داره       اينجا هم باغچه بابا بزرگي تو سياخ دارنگون هست كه تو عيد نوروز 93 رفته بوديم.         بابايي برام يه كفش خوشگل خريده. اين قدر خوشحالممممممم   ...

        ...

                    اين عكسم فقط به خاطر خاله انوشه كه خيلي دوسش دارم و براش مي خندم           اين اولين عيد نوروز منه. چون عيد شب بوده خوابم مياد چشماش اين طوري هستا ...

با ماماني و بابابي اومديم پارك تاب بازي           لثه ام مي خاره ماماني بهم هويج داده. مگه من خرگوشم ...

داشتم با فرشته ها خواب هاي طلايي مي ديدم     بابايي در حال ماساژ دادن من   عزيز دل مامان باباش. قربونت بشيم با اون لبهاي خندونت   ...

ماماني برام اين لباس رو بافته ...

وقتي از حموم اومده بودم بيرون عين لبو قرمز. واي كه چقدر آب بازي دوست دارم رفته بودم پارك دنبال گنجشك ها مي گشتم كجا هستن اينا اينا عروسك هاي بچگي مامانم هست. منم بين اونا گم شدم. منم شدم عروسك مامان قربون خنده هات بشه اين كلاه رو ماماني برام بافته آخ جووووووووووون ددر ديگه دارم ياد مي گيرم يه جا رو بگيرم وايسم به به خوردم از بس شيطنت كردم رو روروك خوابم برده سه تار بابايييييييييي ماماني منو شبيه دخترا كرده مي خوام با چادر ماماني نماز بخونم ...