طاهاطاها، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره

طاهایی

ای شیطون

طاها در حال خوردن میوه به یه روز غروب بود که پسر عمه آبتین تنهایی برای اولین بار اومده بود خونمون. وقتی دو تا پسر بچه همسن و سال به هم می خورن به نظرتون چه شکلی می شه خونه. آبتین 15 ماهه و طاها 19 ماهه آخه اون پلاستیک گردو رو از کجا آوردی بچه البته طاهایی خیلی مراقب آبتین بود. مثل یه بادیگارد چشم ازش بر نمی داشت آخه این اندازه تو هست که پوشیدی ...
12 دی 1393

طاهایی نمک زندگی بابایی و مامانی

آخر هفته و طاهایی بابایی سعی می کنه آخر هفته ها طاهایی رو ببره پارک و آتیش پاره هم حسابی بازی می کنه تا وقتی اومد خونه دیگه بیهوش بشه. سه تایی با هم رفته بودیم پارک اولین جایی که باید طاها بره آبنما پارک هست که فقط به خاطر سرما لطف می کنه و زیر آب نمیره  عصرش هم بابایی طاها رو برد فروشگاه رفاه که البته از کنار اسباب فروشی رد شدن و آقا طاها ماشینی که دوست داشت خودش برداشت و شروع کرد تو فروشگاه باهاش بازی کردن. تا قافل می شدیم نشسته بود رو زمین و قام قام. یه سکوی خوب هم پیدا کرده بود روی بیسکویت ها  این هم یه نمونه دیگه از مراحل نماز خوندن طاها با بابایی   کلمه هایی دیگه ای که طاهایی الان ...
6 دی 1393

طاهایی و پاییز و برگ ریزون

طاهایی ساندویچ شده تو رختخواب   تو این عکسها دقت کنید هر جا که من نشستم یعنی اینکه بابایی نشسته از من عکس گرفته و هر جا من وایسادم بابایی هم ایستاده از من عکس گرفته. کلا با بابایی هماهنگ بودم. ...
17 آذر 1393

عزیزدل یکسال و نیمش شده

الان طاهایی لالا کرده و مامانی اومد که مطلب بنویسه. پسر گلمون فردا به سلامتی می شه یک سال و نیمش.الهی فداش شم.قرار شد هفته دیگه ببریمش واسه واکسن.مامانی هم دو روز مرخصی می گیره که کامل پیشت باشه.قول قول انشاله صد و بیست ساله بشی عزیز دل بابا و مامان.خیلی دوستت داریم طاها جان فردا طاهایی واکسن داره. اونم دو تا. آخی قراره با دایی نانا ببرمش. بجاش دو روز پیش طاهایی می مونم خونه. عکسهای جدید می گیرم. ...
9 آذر 1393

کلمه هایی که طاهایی تا امروز می گه

بابایی و مامانی کمک کنید اگه چیزی یادتون اومد اینجا بنویسم   مامان بابا ددر اینجا ماه داغ بق (برق) آبا (به جای آب) آدا (موقع اذان و دعا) عط  (به جای عطر) نانا (به جای نیما) دو دو (به جای جوجو) نه (خیلی محکم و قاطع) پو (اشاره به بازی پو) وقتی بهم می گن اسمت چیه می گم طا (به جای طاها) وقتی بهم می گن بع بعی چی می گه می گم بع وقتی بهم می گن هاپو چی می گه می گم هاپ وقتی بهم می گن گربه چی می گه می گم مو و شعر تاب تاب عباسی بقیه اش رو البته آهنگش رو می خونم   ...
5 آذر 1393

ماه هجدهم زندگی من

شروع این ماه طاهایی همراه شده با  بارش بارون و رحمت خدا از آسمون. به قول طاهایی آباااااااا   همین که مامانی خواست شروع کنه به نماز و جانمازش رو آورد عملیات منم شروع می شه. جانماز رو پهن می کنم سجده از جهت های مختلف آخرش هم یه لم دادن تو جانماز اینم لبخند آخر من به خاطر شیطونی هایی که کردم آخ جون آب بازی. به انتظار ماساژ مخصوص بعدش توسط باباییییییییی حیف که نمی شه فیلم گذاشت وگرنه مامانی براتون می ذاشت. یه کارهایی کردم تو آشپزخونه که باید ببینید. ملاقه بود که روی سبد لباس می زدم. وسط آشپزخونه   طاهایی و مامانی با همدیگه رفته بودن پارک آقاطاها اول شروع کرد با حرکات و...
10 آبان 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به طاهایی می باشد