طاها و روز اول مهر
طاهايي صبح زود از خواب بيدار شد و لباس نو پوشيد و كيفش رو پشتش گذاشت آماده براي مدرسه. ماماني براش يه بيسكويت با شير گذاشت تو كيفش. دو شنبه 31 شهريور 1393 طاها همراه با كلاس اولي ها رفت مدرسه كه تو جشن شكوفه ها همراهشون باشه. تازه از صدا و سيما هم اومده بودن از طاهايي فيلم گرفتن اما چون بلد نيست براشون حرف بزنه فقط نگاه كرد.
منم دوست دارم برم مدرسه. من كوچولوترين نفر بودم تو مدرسه. اما زود بزرگ مي شم خودم ميام مدرسه.
طاهايي با سه چرخه اش از زير قرآن رد شد
سه چرخه خودم خوشگل تره.
چون پسر خوبي بودم بابايي منو برد رستوران كه برام جوجه بخره
اين ني نيه اومده بود دمپايي منو برداره. همش هم مي اومد دست منو بوس مي كرد.
بعدشم رفتيم تاب سواري
من كه عشق راه رفتن تند تند راه مي رفتم. چقدر هم چراغ چراغي داشت اونجا
بدون شرح
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی