روزي كه من اومدم
صبح ساعت هفت و ربع همگي با هم رفتيم بيمارستان پيامبران. بازم هر چي صبر كردن من نيومدم تا اينكه بالاخره خانم دكتر دست به كار شد. من ساعت 9 صبح 10 خرداد 1392 در تهران چشمم به اين دنيا باز شد. واي چه جاي شلوغي. بابايي كلي ازم عكس گرفت. نمي دونم وقتي اولين بار منو ديد چه حالي داشت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی